دانشگاه یا ...

دانشگاه صنعتی اصفهان
دانشجو سر کلاس خوابیده
استاد هم عاشق همچین سوژه هائیه
رفته باهاش عکس یادگاری انداخته
یا امام زمان دانشگاهامون تبدیل شده به...بیا اقایم ما را از این تاریکیها نجات بده

دانشگاه صنعتی اصفهان
دانشجو سر کلاس خوابیده
استاد هم عاشق همچین سوژه هائیه
رفته باهاش عکس یادگاری انداخته
یا امام زمان دانشگاهامون تبدیل شده به...بیا اقایم ما را از این تاریکیها نجات بده
ایت الله بهجت : هنوز هم هستند کسانی که به صورت حضرت زهرا (س) سیلی می زنند
به گزارش شبکه اطلاع رسانی هرمز ، روز شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) یکی خدمت آیت الله بهجت عرض کرد: آقا تسلیت میگم ، به حضرت زهرا سلام الله علیها سیلی زدند..
آیت الله بهجت فرمودند: الان هم به حضرت زهرا سلام الله علیها سیلی می زنند
عرض کردند: الان چطور به حضرت سیلی می زنند؟
آیت الله بهجت فرمودند: هر دختر شیعه با بی حجابیش یک سیلی به صورت حضرت زهرا سلام الله می زند…
يک مسلمان اندونزيايی که پا بر گلوی يک کودک مسيحی زاده گذاشته و عملاً رو بدن نحيف او ايستاده است.

مدیر وبلاگ:عزیزان اسلام وهابیت یعنی این !به خداوندی خدا پیامبر اسلام از این مسلمان و همفکرانش بیزار است .حال خودتان قضاوت کنید!

پیراهن عزای تو جوشن کبیر ماست
SHIA-NEWS.COM
شیعه نیوز:مدیر وبلاگ:عبدالمالک الحوثی یک شیعه واقعی و مدافع شیعیان یمن است(حفظه الله)
اینجا ایران است
از رفتارهایمان حالم
بد است :
از تحلیلهای سیاسی و اقتصادیمان در تاکسی،
از
هجوم تاتارگونه مان به جعبه خرما یا شیرینی خیرات شده،
از برخورد و
نگرش مان نسبت به جنس مخالف،
از متلک انداختن هایمان
از
مدرک گرا بودنمان،
از ماله کش بودنمان
از کسانی که فلاسفه و
اندیشمندان را به سخره میگیرند
از حریم سلطان نگاه کردنمان
از
عشقهای یک شبه مان،
از چاپیدن یکدیگرمان،
از قسم ها و
دروغهای بی حد و حصرمان،
از تن دادن و دل ندادنمان
برای
تغییر کردن هیچ وقت دیر نیست.....
ایرانی بیدار شو
عيون مسائل و شرح آن ، ج 2، (ص ) 326.
در مصباح سيد بن طاووس در زيارت جناب وصى امام على عليه السلام آمده است : سلام بر صاحب حوض (كوثر) و حامل لواء، سلام بر خامس عباء
شرح فص حكمه ، ص 220.
- عصمت علوى
ابو محمد بن متويه در كتاب كفايه تنصيص كرده است كه : على عليه السلام معصوم است و ادله نصوص (روايات روشن )، بر عصمت آن
حضرت دلالت دارد و باعث يقين بر پاكى باطن و نهان وى مى باشد و عصمت ويژه آن حضرت
بوده ديگر اصحاب از آن بى بهره اند . پس در اين بينديشید
فص حكمه عصمتيه ، حسن زاده آملى ، (ص ) 49و50.
به نام خدا
شیخ صدوق _ علیه الرحمة _
در سال 381 هجری قمری از دنیا رفته و آن بزرگوار با دعای حضرت ولی عصر _ سلام الله علیه _
متولد شده و در حدود 300 جلد کتاب نوشته است و قبر آن بزرگوار در شهر ری،
در نزدیکی شاه عبدالعظیم می باشد. در کتاب «روضات» آمده که در سال
1238 (857 سال پس از رحلتش)، زمان حکومت فتحعلی شاه، مقبره ی شیخ صدوق
مرحوم شکاف برداشت. وقتی آن جا را اصلاح و تعمیر می
کردند، قبر آن بزرگوار باز شد. دیدند بدن او که تنومند هم بوده، در
حالی... صحیح و سالم است (که) حتی در ناخن هایش اثر خضاب (= حنا) مشاهده
می شود (و) آن چنان باقی مانده (که) گویا چند ساعت پیش، او را دفن کرده
اند! این خبر در تهران منتشر یافت. خود
فتحعلی شاه با جمعی از علما و ارکان دولت، به جهت دیدن و تحقیق قصه، به سر
قبر آن بزرگوار آمدند و دیدند بلی؛ درست است آنچه که شنیده بودند. فتحعلی شاه دستور داد که قبر را
بپوشانند و مقبره و ضریح باشکوهی بالای آن بسازند. این است نتیجه ی علم و معنویت که
خداوند بر نیکان عطا می کند. نسخه ی خطی کتاب «گنجینه ی
لؤلؤ و مرجان»
نگاشته ی حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی (قدس سره)
اهانت و برخورد فیزیکی در روز عید غدیر با دو فرزند محترم مهندس موسوی بسیار تاسف انگیز بود، امروز با یکی از فرزندان آن عزیز در ارتباط با حادثه تلخ دیروز صحبت کردم. رفتار مامور مذکور بسیار وقیحانه بوده و بر این باورم هر کس صرف نظر از نگرش سیاسی اش باید آن را محکوم کند.مهم نیست با کروبی و موسوی هم نظر باشی یا مخالف، مهم آنست که به حرمت انسانیت و اخلاق این دست رفتارها را محکوم و حکومت را در قبال آن پاسخگو کنید.
مدیر وبلاگ:عجب! کروبی از حرمت انسانیت و اخلاق حرف می زنه .مثل اینکه یادش رفته بیانیه اش را که موجب هتک حرمت اباعبدالله الحسین شد و بی احترامی به مقام معظم رهبری و بی حرمتی به قانون اساسی و بی احترامی به رای مردم و کشته شدن چند انسان و ضرر و زیانی که به شهروندان تهرانی و جاهای دیگر در ان اختشاشات وارد شد و و و...خب باعث تعجبه و بدیش اینه که این خبر از شبکه (کلمه) وهابی پخش می شود

بر اثر انفجار خودروی بمبگذاری شده در ایست
بازرسی نیروهای حکومت سوریه در اطراف شهر حماة حداقل 30 نفر کشته شدند و ده
ها نفر نیز زخمی شدند. این در حالی است که درگیری ها میان نیروهای حکومتی و
مخالفان تروریست در نقاط مختلف کشور ادامه دارد.
باسل درویش سخنگوی مرکز رسانه ای حماة اعلام کرد که گروهک تروریستی جبهة النصرة عملیات
حمله به ایست بازرسی "المكننة الزراعية" را بر عهده گرفته که طی آن یک تروریست استشهادی خودروی خود را که حامل یک تن و نیم مواد منفجره بود در این
ایست بازرسی منفجر نموده است.
درویش اضافه کرد که این ایست بازرسی پایگاه نظامی حکومت بود که نزدیک به 30
تن از افسران نظام را در خود جای داده بود.
سخن مدیر وبلاگ:خدا و خلیفه بر حقش حضرت مهدی به داد این مسلمانان سوریه برسد و خدا لعنت کند امریکا و اسرائیل را که از این گروهکهای تروریستی حمایت می کنند و جای بسیار نگرانیست که رئیس جمهور کشور ما به چنین کشورهایی خوش بین هستن!
به گزارش نامه، سید عباس موسوی مطلق در خاطرات خود از مرحوم حاج اسماعیل دولابی میگوید:
روز عید غدیر بود که در خدمت مرحوم حاج اسماعیل دولابی رحمه الله به دیدن مرحوم جعفر آقا مجتهدی رحمه الله رفتیم.
به محض نشستن مرحوم حاج اسماعیل سخن را درباره توحید شروع کرد و مطالب
بلندی آن روز از زبان شریفشان جاری شد و جمعی از حاضرین و برادران که به هر
دو بزرگوار ارادت داشتند غرق در حضور و معرفت بودند.
فقط یک طلبه جوان که اول سلوکش بود به عنوان اعتراض به حاج آقا [دولابی]
بلند گفت: آقا روز عید غدیر است از علی بگو.
مرحوم دولابی بلافاصله فرمود: آخر من وضو ندارم، اول باید وضو بگیرم و بعد اسم مبارکش را به زبان بیاورم.
جعفر آقا مجتهدی با یک حالتی پر از شور و شادی به زبان خودشان فرمودند: ایلد احسنت، احسنت، احسنت! ایلد حاج آقا خوب گفتی.
بنده هیچوقت مرحوم جعفر آقا رحمه الله را به این خوشحالی ندیده بودم.
یا علی جان یا علی جان مقتدای من تویی...
اصل ایمان ، جان جانان ، دلربای من تویی
ای طبیبم ، من غریبم ، آشنای من تویی
در دوعالم ذکر نامت بر لب اهل فلک
یا علی و یا علی شد نغمه حور و ملک
نور سرمد یار احمد هستی پیغمبری
جان قرآن حمد و فرقان عادیات و کوثری
حجت حق عبد مطلق نور الله الصمد
سرّ اعظم یارعالم ذکر یا حیدر مدد
جان فدایت با ولایت دل خدایی میشود
از عطایت با ولایت کربلایی می شود
مرد ناشناس
زن بیچاره مشک آب را بدوش کشیده بود و نفس نفس زنان به سوی خانهاش میرفت.
مردی ناشناس به او برخورد و مشک را از او گرفت و خودش بدوش کشید.
کودکان خردسال زن ، چشم به در دوخته منتظر آمدن مادر بودند . در خانه باز شد.
کودکان معصوم دیدند مرد ناشناسی همراه مادرشان به خانه آمد
و مشک آب را به عوض مادرشان به دوش گرفته است.
مرد ناشناس مشک را به زمین گذاشت و از زن پرسید:
"خوب معلوم است مردی نداری که خودت آبکشی میکنی،چطور شده که بیکس ماندهای؟"
_"شوهرم سرباز بود . علی بن ابیطالب او را به یکی از مرزها فرستاد و در آنجا کشته شد.
اکنون منم و چند طفل خردسال ".
مرد ناشناس بیش از این حرفی نزد.سر را به زیر انداخت و خداحافظی کرد و رفت؛ولی
در آن روز آنی از فکر آن زن و بچههایش بیرون نمیرفت. شب را نتوانست راحت بخوابد.
صبح زود زنبیلی برداشت و مقداری آذوقه از گوشت و آرد و خرما در آن ریخت
و یکسره به طرف خانه دیروزی رفت و در زد.
_کیستی ؟
_همان بنده خدای دیروزی هستم که مشک آب را آوردم.حالا مقداری غذا برای بچهها آوردهام.
_خدا از تو راضی شود و بین ما و علی بن ابیطالب هم خدا خودش حکم کند.
در بازگشت و مردناشناس داخل خانه شد،بعد گفت:
_دلم میخواهد ثوابی کرده باشم،
اگر اجازه بدهی،خمیر کردن و پختن نان،یا نگهداری اطفال را من به عهده بگیرم."
_بسیار خوب، ولی من بهتر میتوانم خمیر کنم و نان بپزم؛
تو بچهها را نگاه دار تا من از پختن نان فارغ شوم.
زن رفت دنبال خمیر کردن.
مرد ناشناس فورا مقداری گوشت که خود آورده بود،
کباب کرد و با خرما بادست خود به بچهها خورانید.
به دهان هر کدام که لقمهای میگذاشت میگفت:
"فرزندم! علی بن ابیطالب را حلال کن ، اگر در کار شما کوتاهی کرده است".
خمیر آماده شد. زن صدا زد:" بنده خدا همان تنور را آتش کن".
مرد ناشناس رفت و تنور را آتش کرد.
شعلههای آتش زبانه کشید، چهره خویش را نزدیک آتش آورد
و با خود میگفت:
"حرارت آتش را بچش!این است کیفر آن کس که در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی میکند".
در همین حال بود که زنی از همسایگان به آن خانه سرکشید و مرد ناشناس را شناخت.
به زن صاحب خانه گفت: " وای به حالت! این مرد را که کمک گرفتهای نمیشناسی؟!
این امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب است".
زن بیچاره جلو آمد و گفت:
" ای هزار خجلت و شرمساری از برای من ، من از تو معذرت میخواهم".
_نه ، من از تو معذرت میخواهم ، که در کار تو کوتاهی کردم.